خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه

ساخت وبلاگ
تو را من عاشق بودم در تمام لحظه ها تو هیچوقت حواست نبود اما من تورا عاشق بودم درمیان بهت پاییز، در مهر ماهی که کلاس های دانشکده آغاز شد و متوجه شدم با تو  در یک کلاس و یک رشته درس خواهم خواند. تو هیچ وقت حواست نبود اما من تو را عاشق بودم در میان سرمای زمستان ، این دیدن تو بود که وجودم را گرم می کرد. تو هیچ وقت حواست نبود اما من تو را عاشق بودم در میان باران بهاران، از وجود تو سیراب می شدم و سرسبز تو هیچ وقت حواست نبود اما من تو را عاشق بودم در گرمای تابستان و در گرماگرم امتحانات دلم گرم می شد به دیدن تو. تو هیچ وقت حواست نبود اما تو را من عاشق بودم در تمام روزها، در تمام هفته ها، ماه ها و فصول سال یک لحظه نقش تو از دل خارج نمی شد. تو هیچ وقت حواست نبود اما من تو را عاشق بودم. علی خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 141 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

  چهار شنبه 30 شهریور 1373 خورشیدی: ساعت هشت صبحانه خوردم و لباس هایم را پوشیدم  و حاضر و مرتب که شدم با تاکسی به پنج راه سناباد رفتم. وارد آموزشگاه رانندگی ممتاز شدم. تعداد زیادی خانم و آقای جوان که مانند من نوبت گرفته بودند داخل آموزشگاه بودند و منتظر بودند تا مربیان آنها آمده و تمرین خود را شروع نمایند. ساعت نه و پنج دقیقه مربی من هم آمد، او یک پیکان سفید داشت. خودش پشت رل نشست و به من گفت: چون نمی دانم مهارت رانندگی تو چه میزان است؟ ماشین را به یک جای خلوت می برم آن وقت تو رانندگی کن. به اتفاق به اول بلوار خیام رفتیم، ابتداء تابلوی راننده تحت تعلیم می باشد را روی سقف ماشین قرار داد از من پرسید در رانندگی چگونه هستی؟  با خنده گفتم: تا حالا رانندگی زیاد کرده ام و تا دلت بخواهد خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : گواهینامه, نویسنده : apsn بازدید : 153 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

شنبه دوم مهرماه 1373 خورشیدی ساعت 6 از خواب بیدار شدم لنزهایم را گذاشتم تا گواهینامه من بدون عینک باشد.با موتور مسعود به فلکه راهنمایی آمدم آنجا خیلی شلوغ بود، موقع تحویل دادن کارت مسئول آنجا گفت: اگر نمی خواهی در آزمون علائم شرکت کنی برو از بایگانی تأییدیه بگیر{من چون گواهینامه موتور را گرفته بودم نیازی نبود تا دوباره در آزمون کتبی شرکت کنم}. دوان دوان خودم را به بایگانی رساندم که گفتند از ساعت 7 می آیند، من قید رفتن به آزمون را باید می زدم چون مسئول معرفی افراد برای شرکت در آزمون عملی داشت کارت ها را می گرفت و ممکن بود تا انجام کارهای من آنجا را ترک نماید.خیلی اضطراب داشتم و دوست داشتم امروز را از دست ندهم. ساعت هفت و ده دقیقه بایگان آنجا آمد از او خواهش کردم که کارت مرا هر چه سریعتر تأیید خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : گواهینامه, نویسنده : apsn بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

  یکشنبه سوم مهرماه 1373 خورشیدی ساعت شش و نیم صبح بیدار شدم، کارت گواهینامه و فیش های بانک ملی را برداشتم و رفتم اداره راهنمایی و رانندگی کارت و فیش پانصد تومان را به مسئول آنجا تحویل دادم، از آنجا به آزاد شهر رفتم محلی که آزمون عملی برگزار می شد، امروز تعداد شرکت کنندگان بیشتر بود.ساعت هشت یک افسر راهنمایی و رانندگی با پیکان زرد رنگ آمد و فقط از 35 نفر امتحان گرفت و زود رفت. ساعت 9 همان افسر دیروز با پیکان آبی آمد گروه ها را مشخص نمود 20 گروه 4 نفری شدیم و من امروز در گروه 15 افتادم.جزء نفرات آخر بودم و اضطراب زیادی داشتم و هر کس که می آمد افراد او را سؤال پیچ می کردند که قبول شدی یا نه؟ و دلایل قبولی و رد او را می پرسیدند تا حواس خود را هنگام آزمون جمع نمایند. در این مدت افراد سودجو مانند خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : گواهینامه, نویسنده : apsn بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

 یکشنبه دهم مهرماه 1373 خورشیدی: ساعت هفت و نیم صبح بیدار شدم، بعد از آنکه حاضر شدم با تاکسی به سه راه ادبیات آمدم آنجا یکی از بچه هی دانشکده را دیدم از ابتدای تابستان او را ندیده بودم از اینکه در اولین روز ترم جدید اولین نفری را که دیدم ایشان بود آن را به فال نیک گرفتم. امروز اولین باران پاییزی هم به شدت می بارید، به کلاس 25 رفتم و سر جای همیشگی خود نشستم و با بچه ها مشغول احوالپرسی شدم تا استاد نظری هاشمی وارد کلاس شدند. درس نهضت های قرن اول و دوم هجری را با استاد داشتیم و با توضیحاتی که در مورد تدریس ارائه نمودند متوجه شدم برای این درس مشکل خاصی نمی باشد و به امید خدا به راحتی از پس آن بر می آییم.در ضمن مشخص شد که درس شناخت و نقل منابع تاریخ ایران بعد از اسلام را که مدرس آن دک خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : دانشکده,هیروشیما, نویسنده : apsn بازدید : 192 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

  خاطرات یازدهم مهر ماه 1373 خورشیدی ساعت هفت و نیم بیدار شدم صبحانه مقداری پنیر و سبزی به همراه نان سنگک خوردم و ساعت هشت به دانشکده آمدم.امروز درس تاریخ پیامبران با آقای وکیلی را داشتیم، ورودی های امسال هم این درس را داشتند بنابراین کلاس ما بسیار شلوغ شده بود.استاد در مورد منابع این درس صحبت کرد که حدود سی تا منبع اصلی و مأخذ برای این درس معرفی نمود و آدمی با خود می گوید با این وقت کم و فشردگی دروس به سراغ کدام یک از اینها برای مطالعه برود؟ بعد از کلاس به تریا رفتیم آنجا جلال باقری از بچه های دوره دبیرستان را دیدم.او هم در رشته تاریخ قبول شده است، در مورد این رشته از من سؤال کرد من به او گفتم: اکثر رشته های انسانی همین گونه هستند و متأسفانه در مملکت ما جایگاهی ندارند و کسی از آنها استقبال خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : کریمانه,دانشگاه, نویسنده : apsn بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

  خاطره سه شنبه 12 مهرماه 1373  ساعت هفت و نیم بیدار شدم سماور را روشن کردم و چایی دم کردم، یک استکان چای تازه دم نوشیدم حالم جا آمد، می خواستم صبحانه بخورم که دیدم فرصت نیست.بلافاصله حاضر شدم و خودم را به دانشکده رساندم.قبل از ورود به کلاس آقای حلاجان را دیدم، امروز اولین جلسه ای بود که به کلاس می آمد با او روبوسی و احوالپرسی کردم. وارد کلاس که شدیم من رفتم جای همیشگی و در کنار محمود و جواد نشستم.درس قرائت متون تاریخی به فارسی بود، استاد نظری هاشمی در این جلسه به معرفی درس و لزوم آشنا بودن دانشجویان به منابع اصلی تاریخ و توانایی مطالعه و فهم متون قدیمی تاریخی و ادبی اشاره نمودند.در مورد درس و چگونگی امتحان گرفتن و ارائه تحقیق تا پایان ترم هم توضیحاتی ارائه فرمودند. کلاس که تمام خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : اقتصادی, نویسنده : apsn بازدید : 191 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

 چه صفایی داشت آن رزوها   در یکی از اولین روزهای زیبای پاییز در صبحی بارانی و فرحبخش در اولین روز شروع ترم جدید اولین کسی را که دیدم تو بودی صدای قدم هایت بر قلبم نشست من دریچه های قلبم را با خوشحالی برای تو باز نموم و از آن روز مهرت در دل چون راز  سر به مهری نشست و دیگر هرگز از دلم بیرون نرفت صفایی کردم با دیدن تو آن را به فال نیک گرفتم افسوس که نمی دانستم  دست غدار روزگار مرا از تو هر روز دورتر و دورتر خواهد کرد. نمی دانم چرا  آن روزها با صفا بود و این روزها غم انگیز و محزون است. علی سوزنچی کاشانی 23 آبان ماه 1396 خورشیدی   این مطلب با الهام از یک خاطره واقعی در دهم مهرماه 1373 و به یاد روزگار جوانی نوشته شد. + نوشته شده در  سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۶ساعت 20:26&nbsp ت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : apsn بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20

خاطره هشتم آبان ماه 1373 خورشیدی: ساعت هشت از خانه آمدم بیرون و با تاکسی به دانشکده ادبیات آمدم، درس نهضت های دو قرن اول و دوم هجری را داشتیم. استاد نظری هاشمی در مورد برخوردهای ایرانیان با عمر و عثمان تا زمان قیام مختار صحبت کرد، آقای نظری  می گفت: عمر به دست ابولولو غلام فیروز که یک ایرانی بود کشته شد، همچنین ایرانیان در تحریک مردم به شورش علیه عثمان و قتل او نقش مهمی داشته اند اما در زمان حکومت امام علی(ع) ایرانیان اعتراضی علیه ایشان نداشتند.( در حالیکه من خوانده ام مردم ناحیه اسطخر فارس در این زمان دست به قیام زدند)، اما در زمان قیام مختار پسر ابوعبیده جراح عمده سپاهیان او را ایرانیان تشکیل می دادند و حتی در بین سپاه او زبان فارسی رواج بیشتری از عربی داشته است. کلاس که تمام ش خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه...
ما را در سایت خاطرات درس خواندن و امتحانات دانشگاه دنبال می کنید

برچسب : نمایشگاه, نویسنده : apsn بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 9 آذر 1396 ساعت: 0:20